با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Willingly

ˈwɪlɪŋli ˈwɪlɪŋli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more willingly
  • صفت عالی:

    most willingly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
از روی میل، با میل، به خواست خود، با رضایت، مشتاقانه، با رغبت، با کمال میل (به‌ گونه‌ای که نشان می‌دهد شخص از انجام کاری خوشحال یا خشنود است یا با انجام کاری مخالف نیست)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- People would willingly pay more for better services.
- مردم با کمال میل پول بیشتری برای خدمات بهتر پرداخت می‌کنند.
- She willingly helped her friend move to a new apartment.
- او مشتاقانه به دوستش کمک کرد تا به آپارتمان جدید اسباب‌کشی کند.
- She went willingly.
- او به خواست خود رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willingly

  1. adverb Of one's own free will
    Synonyms: voluntarily, freely, spontaneously, volitionally, willfully
    Antonyms: unwillingly
  2. adverb It is so; as you say or ask
    Synonyms: absolutely, agreed, all right, assuredly, aye, gladly, indubitably, roger, undoubtedly, unquestionably, yea, yes, ok, uh-huh, yeah, yep, right on
  3. adjective
    Synonyms: readily, obediently, with relish, at one's pleasure, on-one-s-own-account, of-one-s-own-accord, with-open-arms, with good cheer, without demur, with-pleasure, cheerfully, with all one's heart, at-the-drop-of-a-hat, like a shot

لغات هم‌خانواده willingly

ارجاع به لغت willingly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willingly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willingly

لغات نزدیک willingly

پیشنهاد بهبود معانی