فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spontaneously

spɑːnˈteɪ.ni.əs.li spɒnˈteɪ.ni.əs.li

صفت تفضیلی:

more spontaneously

صفت عالی:

most spontaneously

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

خودبه‌خود، بدون برنامه‌ریزی قبلی، بالبداهه، فی‌البداهه، ناخودآگاه، به‌طور خودجوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The couple spontaneously hugged each other after a long day.

این زوج پس‌از یک روز طولانی بدون برنامه‌ریزی قبلی یکدیگر را در آغوش گرفتند.

She spontaneously decided to go on a road trip with her friends.

او به‌طور خودجوش تصمیم گرفت با دوستانش به یک سفر جاده‌ای برود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She spontaneously burst into laughter when she heard the joke.

او با شنیدن این جوک خودبه‌خود از خنده روده‌بر شد.

The children spontaneously started dancing.

بچه‌ها فی‌البداهه شروع به رقصیدن کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spontaneously

  1. adverb without advance preparation
    Synonyms:
    ad-lib impromptu ad libitum
  1. adverb of one's own free will
    Synonyms:
    willingly voluntarily freely willfully
  1. adjective
    Synonyms:
    automatically directly at-once impulsively instinctively

ارجاع به لغت spontaneously

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spontaneously» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spontaneously

لغات نزدیک spontaneously

پیشنهاد بهبود معانی