فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Uprising

ˈʌpˌraɪzɪŋ ˈʌpˌraɪzɪŋ

شکل جمع:

uprisings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شورش، طغیان، قیام، برخاست، بلوا، برخیزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to put down an uprising

شورش را فرونشاندن

those street skirmishes were a prelude to the general uprising.

آن جنگ‌های خیابانی مقدمه‌ی شورش همگانی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uprising

  1. noun disturbance
    Synonyms:
    riot rebellion revolt insurrection mutiny revolution outbreak upheaval
    Antonyms:
    peace calm

ارجاع به لغت uprising

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uprising» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uprising

لغات نزدیک uprising

پیشنهاد بهبود معانی