رک، رکوراست، بیپردهپوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق
to be upfront about one's demands
دربارهی خواستههای خود صادقانه حرف زدن
چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an upfront position
موقعیت چشمگیر
از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم مینویسند)
an upfront payment of $20,000
بیست هزار دلار پیشپرداخت
to pay for something upfront
پول چیزی را از پیش پرداخت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upfront» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upfront