امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upfront

ˌʌpˈfrʌnt ˌʌpˈfrʌnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
رک، رک‌و‌راست، بی‌پرده‌پوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to be upfront about one's demands
- درباره‌ی خواسته‌های خود صادقانه حرف زدن
adjective adverb
چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا
- an upfront position
- موقعیت چشمگیر
adjective adverb
از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم می‌نویسند)
- an upfront payment of $20,000
- بیست ‌هزار دلار پیش‌پرداخت
- to pay for something upfront
- پول چیزی را از پیش پرداخت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت upfront

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upfront» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upfront

لغات نزدیک upfront

پیشنهاد بهبود معانی