فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Upfront

ˌʌpˈfrʌnt ˌʌpˈfrʌnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb
    رک، رک‌و‌راست، بی‌پرده‌پوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق
    • - to be upfront about one's demands
    • - درباره‌ی خواسته‌های خود صادقانه حرف زدن
  • adjective adverb
    چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا
    • - an upfront position
    • - موقعیت چشمگیر
  • adjective adverb
    از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم می‌نویسند)
    • - an upfront payment of $20,000
    • - بیست ‌هزار دلار پیش‌پرداخت
    • - to pay for something upfront
    • - پول چیزی را از پیش پرداخت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت upfront

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upfront» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upfront

لغات نزدیک upfront

پیشنهاد بهبود معانی