گذشتهی ساده:
upendedشکل سوم:
upendedسومشخص مفرد:
upendingوجه وصفی حال:
upendsوارونه کردن، برعکس کردن، واژگون کردن، کلهپا کردن، سروته کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The strong wind upended several trees along the path.
باد شدید چندین درخت در مسیر را واژگون کرد.
The wrestler upended his opponent.
کشتیگیر حریف خود را کلهپا کرد.
سرنگون کردن، از بین بردن، به پایان رساندن، تمام کردن، شکست دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The unexpected turn of events completely upended our plans for the weekend.
تغییر غیرمنتظرهی وقایع، برنامههای آخر هفتهی ما را کاملاً از بین برد.
The financial crisis upended the global economy, leading to widespread job losses.
بحران مالی اقتصاد جهانی را شکست داد و منجر به از دست دادن گستردهی مشاغل شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upend