امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upend

ʌpˈend ʌpˈend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    upended
  • شکل سوم:

    upended
  • سوم‌شخص مفرد:

    upending
  • وجه وصفی حال:

    upends

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
وارونه کردن، برعکس کردن، واژگون کردن، کله‌پا کردن، سروته کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The strong wind upended several trees along the path.
- باد شدید چندین درخت در مسیر را واژگون کرد.
- The wrestler upended his opponent.
- کشتی‌گیر حریف خود را کله‌پا کرد.
verb - intransitive verb - transitive
سرنگون کردن، از بین بردن، به پایان رساندن، تمام کردن، شکست دادن
- The unexpected turn of events completely upended our plans for the weekend.
- تغییر غیرمنتظره‌ی وقایع، برنامه‌های آخر هفته‌ی ما را کاملاً از بین برد.
- The financial crisis upended the global economy, leading to widespread job losses.
- بحران مالی اقتصاد جهانی را شکست داد و منجر به از دست دادن گسترده‌ی مشاغل شد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت upend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upend

لغات نزدیک upend

پیشنهاد بهبود معانی