فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fettle

ˈfetl ˈfetl

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

علف، یونجه، حال، حالت، نظم وترتیب، درست کردن، رفوکردن، آراستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The good news put him in fine fettle.

خبر خوش او را سر حال آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fettle

  1. noun spirits
    Synonyms:
    state of mind mental state condition emotional state sound condition state order shape

Collocations

in fine fettle

در وضع خوب، سر و مر و گنده، سر دماغ

ارجاع به لغت fettle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fettle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fettle

لغات نزدیک fettle

پیشنهاد بهبود معانی