علف، یونجه، حال، حالت، نظم وترتیب، درست کردن، رفوکردن، آراستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The good news put him in fine fettle.
خبر خوش او را سر حال آورد.
در وضع خوب، سر و مر و گنده، سر دماغ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fettle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fettle