با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Manifestation

ˌmænəfesˈteɪʃn ˌmænəfeˈsteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    آشکار‌سازی، ظهور، ابراز
    • - A disease cannot always be identified by its clinical manifestations.
    • - بیماری را نمی‌شود همیشه از روی نشانه‌های بالینی آن شناسایی کرد.
    • - Those riots were clear manifestations of the people's dissatisfaction with the government.
    • - آن شورش ها نمایانگر آشکار نارضایی مردم از دولت بود.
    • - That prophet claimed to be a new manifestation of the divine spirit.
    • - آن پیامبر ادعا می‌کرد که تجلی نوینی از روح الهی است.
    • - All public manifestations have been banned.
    • - هرگونه تظاهرات عمومی ممنوع اعلام شده‌است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد manifestation

  1. noun exhibition, proof
    Synonyms: appearance, demonstration, disclosure, display, explanation, exposure, expression, indication, instance, mark, materialization, meaning, phenomenon, revelation, show, sign, symptom, token
    Antonyms: concealment, cover, hiding, obscurity, vagueness

ارجاع به لغت manifestation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manifestation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manifestation

لغات نزدیک manifestation

پیشنهاد بهبود معانی