امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Anatomy

əˈnætəmi əˈnætəmi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    anatomies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
جانورشناسی گیاه‌شناسی کالبدشناسی، شناخت ساختمان گیاهان و جانداران، استخوان‌بندی، کالبدشکافی، تشریح (بدن جاندار یا گیاه)، ساختمان بدن جاندار یا گیاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- descriptive anatomy
- کالبدشناسی توصیفی
- pathological anatomy
- کالبدشناسی وابسته به آسیب‌شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد anatomy

  1. noun study of animal, plant structure
    Synonyms:
    analysis biology cytology diagnosis dissection division embryology etiology examination genetics histology inquiry investigation medicine morphology physiology zoology
  1. noun physical structure of animals, plants
    Synonyms:
    build composition figure form frame framework makeup physique shape

Collocations

ارجاع به لغت anatomy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «anatomy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anatomy

لغات نزدیک anatomy

پیشنهاد بهبود معانی