امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Morphology

    mɔːrˈfɑːlədʒi mɔːˈfɒlədʒi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      morphologies

    معنی

    noun
    تاریخ تحولات لغوی، ریخت‌شناسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد morphology

    1. noun The admissible arrangement of sounds in words
      Synonyms:
      sound structure syllable structure word structure
    1. noun The branch of geology that studies the characteristics and configuration and evolution of rocks and land forms
      Synonyms:
      geomorphology

    ارجاع به لغت morphology

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «morphology» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morphology

    لغات نزدیک morphology

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return