با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Physiology

ˌfɪziˈɑːlədʒi ˌfɪziˈɒlədʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    کار اندام، فیزیولژی، تن‌کرد‌شناسی، تن‌کار‌شناسی، علم طبیعی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد physiology

  1. noun The study of living organisms, especially of the body
    Synonyms: biology, study of living organisms, study of organic functions

ارجاع به لغت physiology

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «physiology» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/physiology

لغات نزدیک physiology

پیشنهاد بهبود معانی