امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Formality

fɔːˈmælət̬i fɔːˈmæləti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رسمیت، تشریفات، رعایت آداب و رسوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The formality of the ceremonies impressed her.
- رسمیت مراسم او را تحت‌تأثیر قرار داد.
- the formality of his poetic style
- اسلوب‌مندی سبک شعر او
- He doesn't like formality.
- او از تشریفات خوشش نمی‌آید.
- legal formalities
- تشریفات قانونی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formality

  1. noun convention, custom
    Synonyms:
    academism ceremony convenance conventionality form gesture liturgy matter of form officialism procedure red tape rite ritual rituality rubric rule service solemnity solemnness stereotype tradition
    Antonyms:
    informality
  1. noun etiquette, protocol
    Synonyms:
    ceremoniousness conventionalism correctness decorum formalism honors mummery politesse propriety p’s and q’s punctiliousness
    Antonyms:
    informality

لغات هم‌خانواده formality

ارجاع به لغت formality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/formality

لغات نزدیک formality

پیشنهاد بهبود معانی