با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Exciting

    ɪkˈsaɪtɪŋ ɪkˈsaɪtɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      excited

    • شکل سوم:

      excited

    • سوم‌شخص مفرد:

      excites

    • صفت تفضیلی:

      more exciting

    • صفت عالی:

      most exciting

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A1
    مهیج، برانگیزنده، پرشور، هیجان‌انگیز، شورانگیز، محرکه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - an exciting period in the history on our nation
    - دورانی پرشور در تاریخ ملت ما
    - The novel contains exciting scenes.
    - رمان دارای صحنه‌های شورانگیزی است.
    - the exciting force
    - نیروی محرکه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد exciting

    1. adjective inspiring, exhilarating
      Synonyms: agitative, animating, appealing, arousing, arresting, astonishing, bracing, breathtaking, commoving, dangerous, dramatic, electrifying, exhilarant, eye-popping, far-out, fine, flashy, groovy, hair-raising, heady, hectic, impelling, impressive, interesting, intoxicating, intriguing, lively, melodramatic, mind-blowing, moving, neat, overpowering, overwhelming, provocative, racy, rip-roaring, rousing, sensational, showy, spine-tingling, stimulating, stirring, thrilling, titillating, wild, zestful
      Antonyms: boring, moderate, unenthused, unenthusiastic, unexciting, uninspiring, unpromising, unstimulating

    لغات هم‌خانواده exciting

    ارجاع به لغت exciting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «exciting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exciting

    لغات نزدیک exciting

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی