فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bisect

ˈbaɪsekt baɪˈsekt

گذشته‌ی ساده:

bisected

شکل سوم:

bisected

سوم‌شخص مفرد:

bisects

وجه وصفی حال:

bisecting

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive

دو نیم، دو نیم کردن، نیمساز کردن

verb - transitive

دو بخش کردن، دو نیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The river Karoon bisects Ahvaz.

کارون اهواز را دو نیم می‌کند (از میان اهواز رد می‌شود).

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bisect

  1. verb divide in two
    Synonyms:
    split divide in two halve separate cut in half cut in two cleave intersect cross branch off fork bifurcate dichotomize split down the middle furcate divaricate hemisect
    Antonyms:
    join combine

ارجاع به لغت bisect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bisect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bisect

لغات نزدیک bisect

پیشنهاد بهبود معانی