فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Halve

hæv hɑːv

گذشته‌ی ساده:

halved

شکل سوم:

halved

وجه وصفی حال:

halving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

دونیم کردن، دو نصف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He halved his winnings with his brother.

او برد خود را با برادرش نصف کرد.

The strike halved the factory's production.

اعتصاب تولیدات کارخانه را نصف کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halve

  1. verb cut in half
    Synonyms:
    split in two divide equally reduce by fifty percent share equally bisect
    Antonyms:
    combine

ارجاع به لغت halve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halve

لغات نزدیک halve

پیشنهاد بهبود معانی