با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Halve

hæv hɑːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    halved
  • شکل سوم:

    halved
  • وجه وصفی حال:

    halving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    دونیم کردن، دو نصف کردن
    • - He halved his winnings with his brother.
    • - او برد خود را با برادرش نصف کرد.
    • - The strike halved the factory's production.
    • - اعتصاب تولیدات کارخانه را نصف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد halve

  1. verb cut in half
    Synonyms: bisect, divide equally, reduce by fifty percent, share equally, split in two
    Antonyms: combine

ارجاع به لغت halve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/halve

لغات نزدیک halve

پیشنهاد بهبود معانی