فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come Between

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • phrasal verb C2
    جدا کردن، نفاق افکندن، موجب جدایی شدن، بین (دو یا چند نفر) قرار گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come between

  1. verb alienate
    Synonyms: divide, estrange, interfere, interpose, interrupt, intervene, meddle, part, put at odds, separate
    Antonyms: bring together, join, unite

ارجاع به لغت come between

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come between» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-between

لغات نزدیک come between

پیشنهاد بهبود معانی