آخرین به‌روزرسانی:

Countrified

ˈkʌntrɪfaɪd ˈkʌntrɪfaɪd

معنی و نمونه‌جمله

adjective

( countryfied =) روستایی، روستا‌صفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Even though he had lived in Tehran for many years, his speech was still rather countrified.

با آنکه سال‌ها در تهران زیسته بود، هنوز هم گفتارش تا اندازه‌ای دهاتی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد countrified

  1. adjective provincial
    Synonyms:
    rural rustic agrarian

ارجاع به لغت countrified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «countrified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/countrified

لغات نزدیک countrified

پیشنهاد بهبود معانی