امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prone

proʊn prəʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
متمایل، مستعد، مهیا، درازکش، دمر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He fell prone upon the ground and drank from the brook.
- او روی زمین دمر شد و از جوی آب نوشید.
- Man is prone to error.
- انسان جایزالخطا است.
- Children are especially prone to this disease.
- مخصوصاً کودکان مستعد گرفتن این بیماری هستند.
- an accident-prone driver
- راننده‌ای که مرتباً دچار تصادف می‌شود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prone

  1. adjective lying down
    Synonyms:
    decumbent face down flat horizontal level procumbent prostrate reclining recumbent resupine supine
    Antonyms:
    sitting straight upright
  1. adjective liable, likely
    Synonyms:
    apt bent devoted disposed exposed fain given inclined minded open predisposed ready sensitive subject susceptible tending willing
    Antonyms:
    improbably unlikely

ارجاع به لغت prone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prone

لغات نزدیک prone

پیشنهاد بهبود معانی