Plastic

ˈplæstɪk ˈplæstɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    plastics
  • صفت تفضیلی:

    more plastic
  • صفت عالی:

    most plastic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
پلاستیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- made of plastic
- ساخته‌شده از پلاستیک
adjective
پلاستیکی، مصنوعی، قالب‌پذیر، نرم، تغییر‌پذیر
- Clay is plastic.
- گل رس تغییرپذیر است.
- the plastic quality of concrete before it hardens
- خاصیت دیس‌پذیری بتون قبل از سفت شدن
- ... human nature is plastic
- ... خوپذیر است نفس انسانی
- the plastic personality of a child
- شخصیت شکل‌پذیر کودک
- a plastic bag
- کیسه‌ی پلاستیکی
- Plastic products have made life easier.
- فرآورده‌های پلاستیکی زندگی را آسان‌تر کرده‌اند.
- a plastic smile
- لبخندی مصنوعی
- plastic money
- کارت اعتباری
- plastic surgery
- جراحی پلاستیک
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plastic

  1. adjective flexible, soft; made of manufactured, treated compounds
    Synonyms: bending, ductile, elastic, fictile, formable, moldable, molded, pliable, pliant, resilient, shapeable, supple, workable
    Antonyms: hard, inflexible, stiff
  2. adjective easily influenced
    Synonyms: amenable, bending, compliant, docile, ductile, flexible, giving, impressionable, influenceable, malleable, manageable, moldable, pliable, pliant, receptive, responsive, suggestible, supple, susceptible, tractable, yielding
    Antonyms: inflexible, unflappable
  3. adjective artificial; made of manufactured compounds
    Synonyms: cast, chemical, ersatz, false, manufactured, phony, pseudo, substitute, synthetic, unnatural

ارجاع به لغت plastic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plastic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plastic

لغات نزدیک plastic

پیشنهاد بهبود معانی