فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Breakable

ˈbreɪkəbl ˈbreɪkəbl

صفت تفضیلی:

more breakable

صفت عالی:

most breakable

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective B2

شکستنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Children should not play with breakable objects.

بچه‌ها نباید با چیزهای شکستنی بازی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breakable

  1. adjective easily hurt or destroyed
    Synonyms:
    weak fragile frail delicate brittle crisp crispy crumbly flimsy shatterable fracturable friable vitreous splintery shattery frangible
    Antonyms:
    durable sturdy unbreakable

لغات هم‌خانواده breakable

ارجاع به لغت breakable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breakable

لغات نزدیک breakable

پیشنهاد بهبود معانی