فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Frangible

ˈfrændʒʌbəl ˈfrændʒɪbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    شکننده، ترد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد frangible

  1. adjective Easily broken or damaged
    Synonyms: fragile, breakable, brittle, delicate
  2. adjective Capable of being broken; breakable.
    Synonyms: fragile

ارجاع به لغت frangible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frangible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frangible

لغات نزدیک frangible

پیشنهاد بهبود معانی