Frangible

ˈfrændʒʌbəl ˈfrændʒɪbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
شکننده، ترد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frangible

  1. adjective easily broken or damaged
    Synonyms:
    breakable fragile delicate brittle
  1. adjective capable of being broken; breakable.
    Synonyms:
    fragile

ارجاع به لغت frangible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frangible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frangible

لغات نزدیک frangible

پیشنهاد بهبود معانی