نازکنارنجی، زودرنج، حساس
My friend is very thin-skinned, so I have to be careful with my words around her.
دوست من خیلی نازکنارنجی است؛ بنابراین باید در کنار او مراقب صحبتهایم باشم.
My boss is thin-skinned and can become upset over minor issues.
رئیسم زودرنج دارد و ممکن است به خاطر مسائل جزئی ناراحت شود.
دارای پوست نازک، نازکپوست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The thin-skinned fruit was easily bruised when it fell from the tree.
میوهی نازکپوست وقتی از درخت افتاد، بهراحتی آبگز شد.
The thin-skinned animal had to be kept out of direct sunlight to avoid sunburn.
این حیوان که پوست نازکی دارد، برای جلوگیری از آفتابسوختگی باید از نور مستقیم خورشید دور نگه داشته شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thin-skinned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thin-skinned