با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blue-blooded

ˌbluːˈblʌdɪd ˌbluːˈblʌdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اشراف‌زاده، نجیب‌زاده
- as a blue-blooded politician from a hugely wealthy family
- به‌عنوانِ سیاستمداری اشراف‌زاده از خانواده‌ای بسیار ثروتمند
- He was born in a blue-blooded family.
- در خانواده‌ای نجیب‌زاده پا به عرصه‌ی گیتی نهاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blue-blooded

  1. adjective aristocratic
    Synonyms: pedigreed, purebred, privileged, elite, refined, upper-class, well-born, well-bred, noble, bluestocking
    Antonyms: common, unrefined, low, lower-class, bourgeois

ارجاع به لغت blue-blooded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blue-blooded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blue-blooded

لغات نزدیک blue-blooded

پیشنهاد بهبود معانی