آخرین به‌روزرسانی:

Cumbersome

ˈkʌmbərsəm ˈkʌmbəsm

صفت تفضیلی:

more cumbersome

صفت عالی:

most cumbersome

توضیحات:

همچنین می‌توان از cumbrous به‌ جای cumbersome استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(آنچه که به‌دلیل بزرگی و یا وزن زیاد سر و کار با آن مشکل باشد) سخت کاربرد، دست و پا گیر، گت و گنده، دشوارکار، ثقیل، دیرحرکت، کند، (آدم) لندهور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

It was an angry and cumbersome bear.

خرس خشمناک و گت و گنده‌ای بود.

Her suitcases were old and cumbersome.

چمدان‌های او قدیمی و حمل آن‌ها مشکل بود.

adjective

آهسته، بطئی، سنگین و بد کار، (ماشین‌آلات) بدقلق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

cumbersome administrative procedures.

روش‌های مدیریت وقت‌گیر و کم‌سود.

cumbersome technical terms.

واژه‌های فنی قلمبه سلمبه.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cumbersome

  1. adjective clumsy, awkward
    Synonyms:
    clumsy awkward unwieldy unmanageable heavy bulky clunky ponderous inconvenient burdensome massive oppressive weighty tiresome wearisome incommodious leaden unhandy clunker clunking galumphing embarrassing hefty
    Antonyms:
    graceful

سوال‌های رایج cumbersome

صفت تفضیلی cumbersome چی میشه؟

صفت تفضیلی cumbersome در زبان انگلیسی more cumbersome است.

صفت عالی cumbersome چی میشه؟

صفت عالی cumbersome در زبان انگلیسی most cumbersome است.

ارجاع به لغت cumbersome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cumbersome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cumbersome

لغات نزدیک cumbersome

پیشنهاد بهبود معانی