امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Laden

ˈleɪdn ˈleɪdn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ladened
  • شکل سوم:

    ladened
  • سوم‌شخص مفرد:

    ladens
  • وجه وصفی حال:

    ladening
  • صفت تفضیلی:

    more laden
  • صفت عالی:

    most laden

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مملو، بارگیری‌شده، سنگین، پُر، سنگین‌بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The tree is laden with fruit.
- درخت پر از میوه است.
- laden with sorrow
- مملو از اندوه
verb - transitive
بارگیری کردن، بار کردن، پر کردن
- She ladened the cart with fresh fruits.
- او گاری را با میوه‌های تازه بار کرد.
- He ladened his backpack with heavy books.
- کوله پشتی‌اش را با کتاب‌های سنگین پر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laden

  1. adjective loaded down
    Synonyms:
    burdened charged encumbered fraught full hampered oppressed taxed weighed down weighted
    Antonyms:
    empty light unladen unloaded

ارجاع به لغت laden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/laden

لغات نزدیک laden

پیشنهاد بهبود معانی