با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Laden

ˈleɪdn ˈleɪdn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more laden
  • صفت عالی:

    most laden

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
مملو، بارگیری‌شده، سنگین، پر ( por )، سنگین‌بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- laden with sorrow
- زیر بار غم
- The tree is laden with fruit.
- درخت پر از میوه است.
- debt-laden
- زیر بار قرض
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laden

  1. adjective loaded down
    Synonyms: burdened, charged, encumbered, fraught, full, hampered, oppressed, taxed, weighed down, weighted
    Antonyms: empty, light, unladen, unloaded

ارجاع به لغت laden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/laden

لغات نزدیک laden

پیشنهاد بهبود معانی