۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Chubby

ˈtʃʌbi ˈtʃʌbi

صفت تفضیلی:

chubbier

صفت عالی:

chubbiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تپلو، تپل، خپل، چاق، چاقالو، گوشتالو، چاق‌وچله، گامبو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a chubby baby

نوزاد چاق‌وچله

The chubby baby giggled as he played with his toys.

بچه‌ی تپلو درحالی‌که با اسباب‌بازی‌هایش بازی می‌کرد، قهقهه زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chubby

  1. adjective slightly fat
    Synonyms:
    fatty plump tubby chunky stout fleshy round portly husky hefty big full-figured ample pudgy plumpish podgy flabby roly-poly rotund pleasingly plump butterball bearish buxom zaftig
    Antonyms:
    thin slim skinny

سوال‌های رایج chubby

صفت تفضیلی chubby چی میشه؟

صفت تفضیلی chubby در زبان انگلیسی chubbier است.

صفت عالی chubby چی میشه؟

صفت عالی chubby در زبان انگلیسی chubbiest است.

ارجاع به لغت chubby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chubby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chubby

لغات نزدیک chubby

پیشنهاد بهبود معانی