فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pump

pʌmp pʌmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pumped
  • شکل سوم:

    pumped
  • سوم شخص مفرد:

    pumps
  • وجه وصفی حال:

    pumping
  • شکل جمع:

    pumps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb B1
    تلمبه، تلمبه‌زنی، صدای تلمبه، تپش، تپ‌تپ، با تلمبه خالی کردن، با تلمبه باد کردن، تلمبه زدن
    • - a water pump
    • - تلمبه‌ی آب
    • - They pump the oil from the well to the refinery.
    • - نفت را از چاه تا پالایشگاه پمپ می‌کنند.
    • - We pump the water out of the well.
    • - آب را با تلمبه از چاه می‌کشیم.
    • - He had food poisoning and his stomach had to be pumped.
    • - او مسمومیت غذایی پیدا کرد و معده‌ی او باید شستشو داده می‌شد.
    • - The heart pumps the blood to every part of the body.
    • - قلب خون را به سرتاسر بدن می‌رساند.
    • - The police pumped the information out of him.
    • - پلیس اطلاعات را از او در کشید.
    • - The government is pumping a lot of money into dam building.
    • - دولت پول فراوانی را صرف سد‌سازی می‌کند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pump

  1. verb draw or push out
    Synonyms: bail out, blow up, dilate, distend, draft, drain, draw, draw off, drive, drive out, elevate, empty, force, force out, inflate, inject, pour, push, send, siphon, supply, swell, tap
  2. verb question relentlessly
    Synonyms: cross-examine, draw out, give the third degree, grill, interrogate, probe, query, question, quiz, worm out of
    Antonyms: answer, reply

Phrasal verbs

  • pump up

    1- (تایر و غیره) باد کردن 2- پراز باد غرور کردن

Idioms

  • pump iron

    (برای ورزش) هالتر یا وزنه یا دمبل بلند کردن

ارجاع به لغت pump

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pump

لغات نزدیک pump

پیشنهاد بهبود معانی