آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ دی ۱۴۰۳

    Pump

    pʌmp pʌmp

    گذشته‌ی ساده:

    pumped

    شکل سوم:

    pumped

    سوم‌شخص مفرد:

    pumps

    وجه وصفی حال:

    pumping

    شکل جمع:

    pumps

    توضیحات:

    در انگلیسی بریتانیایی به‌جای pump از court shoe استفاده می‌شود.

    معنی pump | جمله با pump

    noun countable B1

    پمپ، تلمبه

    a water pump

    تلمبه‌ی آب

    The pump moved water from the well to the garden.

    پمپ، آب را از چاه به باغ می‌برد.

    noun plural countable

    کفش زنانه (بدون بند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The elegant pumps complemented her evening gown perfectly.

    کفش‌های زنانه‌ی ظریف، لباس شب او را کاملا تکمیل می‌کرد.

    She slipped into her favorite pair of pumps before heading to the party.

    او قبل‌از رفتن به مهمانی، جفت کفش‌های زنانه‌ی مورد علاقه‌اش پوشید.

    noun plural countable

    انگلیسی آمریکایی کفش پاشنه‌دار زنانه

    She wore elegant black pumps to the gala.

    او در مراسم گالا کفش‌های پاشنه‌دار زنانه‌ی مشکی زیبایی به پا داشت.

    The new pumps added a touch of sophistication to her outfit.

    کفش‌های پاشنه‌دار زنانه جدید، کمال را به لباس او اضافه کردند.

    noun plural countable

    انگلیسی بریتانیایی کفش ورزشی

    The kids raced to the field in their colorful pumps.

    بچه‌ها با کفش‌های ورزشی رنگارنگ خود به میدان دویدند.

    The coach recommended wearing pumps for better agility.

    مربی استفاده از کفش‌های ورزشی تخت را برای چابکی بهتر توصیه کرد.

    verb - transitive

    پمپاژ کردن، تلمبه زدن، پمپ کردن

    They pump the oil from the well to the refinery.

    نفت را از چاه تا پالایشگاه پمپ می‌کنند.

    The heart pumps the blood to every part of the body.

    قلب خون را به سرتاسر بدن پمپاژ می‌کند.

    verb - transitive informal

    مورد پرسش قرار دادن، اطلاعات از کسی بیرون کشیدن

    The police pumped the information out of him.

    پلیس اطلاعات را از او بیرون کشید.

    She tried to pump him for details about the surprise party.

    او سعی کرد او را برای جزئیات بیشتر در مورد مهمانی مورد پرسش قرار دهد.

    verb - intransitive

    موسیقی (موسیقی) پخش شدن

    We could hear the music pump from blocks away.

    می‌توانستیم صدای پخش موسیقی را از بلوک‌های دورتر بشنویم.

    Everyone felt the energy rise as the music began to pump louder.

    همه احساس کردند که با پخش شدن صدای موسیقی، انرژی بالا می‌رود.

    verb - transitive

    بودجه دادن، پول زیاد صرف کاری کردن، (سرمایه) تزریق کردن

    The government is pumping a lot of money into dam building.

    دولت پول فراوانی را صرف سد‌سازی می‌کند.

    She plans to pump more funds into her startup to expand its reach.

    او قصد دارد سرمایه‌های بیشتری را به شرکت نوپای خود تزریق کند تا دامنه‌ی آن را گسترش دهد.

    verb - intransitive verb - transitive

    (سیالی) بالا کشیدن، بالا رفتن

    We pump the water out of the well.

    آب را با تلمبه از چاه بالا می‌کشیم.

    Water began to pump from the well.

    آب از چاه شروع به بالا رفتن کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pump

    1. verb draw or push out
      Synonyms:
      push draw force drive send supply empty inflate swell pour tap drain dilate distend inject elevate siphon draft draw off drive out force out blow up bail out
    1. verb question relentlessly
      Synonyms:
      question query interrogate quiz probe grill cross-examine draw out give the third degree worm out of
      Antonyms:
      answer reply

    Phrasal verbs

    pump up

    1- (تایر و غیره) باد کردن 2- پراز باد غرور کردن

    Idioms

    pump iron

    (برای ورزش) هالتر یا وزنه یا دمبل بلند کردن

    سوال‌های رایج pump

    گذشته‌ی ساده pump چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pump در زبان انگلیسی pumped است.

    شکل سوم pump چی میشه؟

    شکل سوم pump در زبان انگلیسی pumped است.

    شکل جمع pump چی میشه؟

    شکل جمع pump در زبان انگلیسی pumps است.

    وجه وصفی حال pump چی میشه؟

    وجه وصفی حال pump در زبان انگلیسی pumping است.

    سوم‌شخص مفرد pump چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pump در زبان انگلیسی pumps است.

    ارجاع به لغت pump

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pump

    لغات نزدیک pump

    • - pumicite
    • - pummel
    • - pump
    • - pump iron
    • - pump prices
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.