فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hoist

hɔɪst hɔɪst

گذشته‌ی ساده:

hoisted

شکل سوم:

hoisted

سوم‌شخص مفرد:

hoists

وجه وصفی حال:

hoisting

توضیحات:

همچنین می‌توان از hoise به‌ جای hoist استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

بالا بردن، بلند کردن، بر افراشتن، عمل بالا بردن، عمل کشیدن، مقدار کشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to hoist all sails

همه‌ی بادبان‌ها را برافراشتن

hoisted flags

پرچم‌های افراشته

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They hoisted the cargo aboard the ship.

محموله را به کشتی (بالا) کشیدند.

They hoisted him onto the ambulance.

او را بلند کردند و در آمبولانس گذاشتند.

an electric hoist

فرازبر برقی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hoist

  1. verb lift
    Synonyms:
    raise pick up elevate heave take up uplift erect rear uphold upraise uprear
    Antonyms:
    lower drop hold down fall push

ارجاع به لغت hoist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hoist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hoist

لغات نزدیک hoist

پیشنهاد بهبود معانی