با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Theorize

ˈθɪraɪz ˈθɪəraɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - intransitive
نگرش‌گری کردن، استدلال نظری کردن، تحقیقات نظری کردن، فرضیه به‌وجود آوردن، فرضیه‌ای بنیاد نهادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد theorize

  1. verb hypothesize
    Synonyms: conjecture, formulate, guess, project, propound, speculate, submit, suggest, suppose, think
    Antonyms: prove

لغات هم‌خانواده theorize

ارجاع به لغت theorize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «theorize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/theorize

لغات نزدیک theorize

پیشنهاد بهبود معانی