فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Propound

prəˈpaʊnd prəˈpaʊnd

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، رواج دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to propound a question

سؤالی را پیش کشیدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propound

  1. verb to put forward for consideration; set forth.
    Synonyms:
    propose
  1. verb to state, as an idea, for consideration
    Synonyms:
    suggest propose offer submit advance put forward pose set forth

ارجاع به لغت propound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/propound

لغات نزدیک propound

پیشنهاد بهبود معانی