با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Landed Immigrant

    ˈlændədˈɪməɡrənt ˈlændɪdˈɪmɪɡrənt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    مهاجر دارای اقامت دائم، مهاجر دارای کارت سبز (وضعیتی است که به افرادی که شهروند کانادا نیستند، حق زندگی و کار در کانادا را بدون محدودیت زمانی برای اقامتشان می‌دهد.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - As a landed immigrant, she was eager to explore her new country.
    - به‌عنوان یک مهاجر دارای کارت سبز، او مشتاق بود تا کشور جدید خود را بگردد.
    - The community welcomed the landed immigrant with open arms.
    - جامعه با آغوش باز از مهاجر دارای اقامت دائم استقبال کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت landed immigrant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «landed immigrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landed-immigrant

    لغات نزدیک landed immigrant

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار