با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Taxi

ˈtæksi ˈtæksi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    taxied
  • شکل سوم:

    taxied
  • سوم شخص مفرد:

    taxis
  • وجه وصفی حال:

    taxiing
  • شکل جمع:

    taxis

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    تاکسی، خودرو کرایه
    • - The taxi driver drove recklessly through the busy streets.
    • - راننده‌ی تاکسی بی‌باکانه در خیابان‌های شلوغ رانندگی کرد.
    • - I left my phone in the backseat of the taxi.
    • - تلفتم را روی صندلی عقب تاکسی جا گذاشتم.
  • verb - transitive
    تاکسی گرفتن
  • verb - intransitive
    با تاکسی رفتن
  • verb - intransitive
    (هواپیما) روی باند فرودگاه حرکت کردن، (کشتی) روی آب حرکت کردن
    • - The airplane landed and taxied to the terminal.
    • - هواپیما فرود آمد و تا ترمینال روی باند حرکت کرد.
  • verb - transitive
    (هواپیما) روی باند فرودگاه حرکت دادن، (کشتی) روی آب حرکت دادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد taxi

  1. verb Ride in a taxicab
    Synonyms: cab
  2. noun A car driven by a person whose job is to take passengers where they want to go in exchange for money
    Synonyms: cab, hack, taxicab

ارجاع به لغت taxi

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taxi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/taxi

لغات نزدیک taxi

پیشنهاد بهبود معانی