امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fall On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
تجربه کردن، تحمل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
phrasal verb
مسئولیت یا وظیفه‌ای بر عهده داشتن
phrasal verb
در روز خاصی رخ دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall on

  1. phrasal verb Experience; to suffer; to fall upon
  1. phrasal verb Be assigned to; to acquire a new responsibility
  1. phrasal verb Occur on a particular day

ارجاع به لغت fall on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall-on

لغات نزدیک fall on

پیشنهاد بهبود معانی