امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fall To

American: ˈfɑːltuː British: fɔːltuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb A2
به‌ کاری مبادرت کردن، به عملی دست زدن، شروع کردن، آغاز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall to

  1. verb set about doing
    Synonyms:
    apply oneself to begin be up to buckle down commence jump in pitch in start undertake wade into
    Antonyms:
    be idle forget ignore laze neglect

ارجاع به لغت fall to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall to

لغات نزدیک fall to

پیشنهاد بهبود معانی