فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Foulmouthed

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: foul-mouthed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    بددهن، بدزبان، هرزه‌دهن، هرزه‌گو، فحاش، هرزه‌گویانه (گفتار و غیره)
    • - The foulmouthed basketball player was ejected from the game for swearing at the referee.
    • - بسکتبالیست بددهن به دلیل فحاشی به داور از بازی اخراج شد.
    • - The politician's foul-mouthed comments during the debate caused outrage among his opponents.
    • - اظهارات هرزه‌گویانه‌ی این سیاست‌مدار در جریان مناظره باعث خشم مخالفان وی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد foulmouthed

  1. adjective coarse
    Synonyms: obscene, indecent, abusive, lewd, ribald, rude

ارجاع به لغت foulmouthed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foulmouthed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foulmouthed

لغات نزدیک foulmouthed

پیشنهاد بهبود معانی