آخرین به‌روزرسانی:

Peckish

ˈpekɪʃ ˈpekɪʃ ˈpekɪʃ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

انگلیسی بریتانیایی کمی گرسنه، تا حدودی گرسنه

I'm feeling peckish.

احساس می‌کنم کمی گرسنه هستم.

We decided to have an early dinner because we were feeling peckish after a long day of hiking.

تصمیم گرفتیم زودتر شام بخوریم زیرا بعد از یک روز طولانی کوه‌پیمایی احساس می‌کردیم تا حدودی گرسنه هستیم.

adjective

بداخلاق، بدخلق (بر اثر گرسنگی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I become peckish when I haven't had my morning coffee.

وقتی قهوه‌ی صبحم را ننوشیده‌ام، بدخلق می‌شوم.

My boss is always peckish in the morning until he has his breakfast, so it's best to avoid him until then.

رئیس من همیشه صبح‌ها تا زمانی که صبحانه‌اش را می‌خورد، بداخلاق است. بهتر است تا آن زمان از او دوری کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peckish

  1. adjective easily irritated or annoyed
    Synonyms:
    irritable cranky testy petulant peevish fractious tetchy nettlesome pettish scratchy techy

ارجاع به لغت peckish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peckish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peckish

لغات نزدیک peckish

پیشنهاد بهبود معانی