امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abrasive

əˈbreɪsɪv əˈbreɪsɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abrasives
  • صفت تفضیلی:

    more abrasive
  • صفت عالی:

    most abrasive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌ادب، گستاخ (شخص)، بی‌ادبانه، گستاخانه، رنجش‌آور، آزردگی‌آور (رفتار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- his abrasive remarks
- حرف‌های رنجش‌آور او
- He's abrasive.
- او بی‌ادب است.
adjective
ساینده، سایا
- The abrasive brush left scratches on the surface of the car.
- برس ساینده خراش‌هایی روی سطح خودرو بر جای گذاشت.
- The abrasive scrubbing pad was perfect for removing grime from the dishes.
- پد شست‌وشوی سایا برای از بین بردن کثیفی از ظروف عالی بود.
- The dentist used an abrasive paste to clean and polish the patient's teeth.
- دندان‌پزشک از خمیر ساینده برای تمیز کردن و جلا دادن دندان‌های بیمار استفاده کرد.
noun countable
ماده‌ی ساینده
- The jeweler used an abrasive to polish the silver ring.
- جواهرساز از ماده‌ی ساینده برای صیقل دادن انگشتر نقره استفاده کرد.
- He used an abrasive to remove scratches from the car's paint.
- او از ماده‌ی ساینده برای از بین بردن خط‌وخش روی رنگ خودرو استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abrasive

  1. adjective irritating in manner
    Synonyms: annoying, biting, caustic, cutting, galling, hard to take, hateful, hurtful, nasty, rough, rubbing the wrong way, sharp, spiky, unpleasant
    Antonyms: likeable, pleasant, pleasing
  2. adjective scraping or wearing
    Synonyms: cutting, erosive, grinding, polishing, rough, scratching, scratchy, scuffing, sharpening, smoothing
    Antonyms: smooth, soft

ارجاع به لغت abrasive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abrasive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abrasive

لغات نزدیک abrasive

پیشنهاد بهبود معانی