شکل جمع:
abrasivesصفت تفضیلی:
more abrasiveصفت عالی:
most abrasiveبیادب، گستاخ (شخص)، بیادبانه، گستاخانه، رنجشآور، آزردگیآور (رفتار و غیره)
his abrasive remarks
حرفهای رنجشآور او
He's abrasive.
او بیادب است.
ساینده، سایا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The abrasive brush left scratches on the surface of the car.
برس ساینده خراشهایی روی سطح خودرو بر جای گذاشت.
The abrasive scrubbing pad was perfect for removing grime from the dishes.
پد شستوشوی سایا برای از بین بردن کثیفی از ظروف عالی بود.
The dentist used an abrasive paste to clean and polish the patient's teeth.
دندانپزشک از خمیر ساینده برای تمیز کردن و جلا دادن دندانهای بیمار استفاده کرد.
مادهی ساینده
The jeweler used an abrasive to polish the silver ring.
جواهرساز از مادهی ساینده برای صیقل دادن انگشتر نقره استفاده کرد.
He used an abrasive to remove scratches from the car's paint.
او از مادهی ساینده برای از بین بردن خطوخش روی رنگ خودرو استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abrasive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abrasive