امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Smoothing

American: ˈsmuːðɪŋ British: ˈsmuːðɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

هموارسازی، صاف‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smoothing

  1. verb Make (a surface) shine
    Synonyms:
    polishing levelling planing flattening ironing glossing straightening tranquilizing shining soothing varnishing sleeking pressing flatting evening preening glazing palliating burnishing gentling grading facilitating easing comforting civilizing calming
    Antonyms:
    wrinkling
  1. verb Make peace
    Synonyms:
    polishing mitigating refining mellowing palliating perfecting
    Antonyms:
    wrinkling upsetting aggravating irritating inciting roughing agitating

ارجاع به لغت smoothing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smoothing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smoothing

لغات نزدیک smoothing

پیشنهاد بهبود معانی