گذشتهی ساده:
galledشکل سوم:
galledسومشخص مفرد:
gallsآزاردهنده، رنجآور
It's galling to see someone else take credit for your hard work.
دیدن این که نفر دیگری به خاطر کار سخت شما اعتبار کسب کند، آزاردهنده است.
The galling behavior of the customer was unacceptable.
رفتار رنجآور مشتری پذیرفتنی نبود.
(متالوژی) گالینگ (نوعی سایش که باعث چسبیدن ناخواستهی یک فلز به فلز دیگری میشود که با آن در تماس است)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The galling on the metal surface was evidence of excessive friction and adhesion.
گالینگ روی سطح فلز شاهدی بر اصطکاک و چسبندگی بیشازحد بود.
The galling on the machine parts caused them to become stuck together.
گالینگ روی قطعات دستگاه باعث چسبیدن آنها به یکدیگر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «galling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/galling