فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gravelly

ˈɡrævli ˈɡrævli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(صدای) زمخت، دورگه

He had a gravelly voice.

او صدای زمختی داشت.

His gravelly voice echoed through the empty room.

صدای دورگه‌اش در اتاق خالی پیچید.

adjective

سنگ‌ریزه‌دار، پرریگ، ریگ‌دار، شنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The gravelly path crunched underfoot as we walked.

وقتی راه می‌رفتیم، مسیر شنی زیر پا قرچ‌قرچ صدا می‌داد.

She noticed the gravelly texture of the old stone wall.

او متوجه بافت سنگ‌ریزه‌دار دیوار سنگی قدیمی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gravelly

  1. adjective abounding in small stones
    Synonyms:
    pebbly shingly
  1. adjective unpleasantly harsh or grating in sound
    Synonyms:
    rough scratchy raspy grating rasping

ارجاع به لغت gravelly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gravelly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gravelly

لغات نزدیک gravelly

پیشنهاد بهبود معانی