فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rawboned

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: raw-boned

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

استخوانی، لاغر، لاغرمردنی، ضعیف، نحیف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The old man had a rawboned face.

پیرمرد چهره‌ای استخوانی داشت.

The raw-boned horse galloped across the field.

اسب لاغر در سراسر میدان تاخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rawboned

  1. adjective having little flesh or fat on the body
    Synonyms:
    thin skinny slim slender lean bony gaunt scrawny spare angular lanky lank meager fleshless weedy twiggy

ارجاع به لغت rawboned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rawboned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rawboned

لغات نزدیک rawboned

پیشنهاد بهبود معانی