شکل نوشتاری دیگر این لغت: raw-boned
استخوانی، لاغر، لاغرمردنی، ضعیف، نحیف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old man had a rawboned face.
پیرمرد چهرهای استخوانی داشت.
The raw-boned horse galloped across the field.
اسب لاغر در سراسر میدان تاخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rawboned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rawboned