امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gaunt

ɡɒːnt ɡɔːnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    gaunter
  • صفت عالی:

    gauntest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
لاغر، نحیف، بدقیافه، زننده، نزار، استخوانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The starving natives looked gaunt.
- بومیان گرسنه، نحیف به نظر می‌رسیدند.
- Her gaunt expression reflected the anguish and despair she felt after losing her loved one.
- قیافه‌ی لاغرش نشان‌دهنده‌ی ناراحتی و ناامیدی او پس‌از از دست دادن عزیزش بود.
adjective
ادبی خالی، پوچ، متروکه، بی‌آب‌وعلف، تهی، بی‌ثمر، بی‌حاصل
- a gaunt heath
- خلنگ‌زاری بی‌آب‌وعلف
- The gaunt trees swayed in the harsh wind.
- درختان بی‌حاصل در باد تند تکان می‌خوردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gaunt

  1. adjective skinny
    Synonyms:
    angular anorexic attenuated bare bleak bony cadaverous desolate dismal dreary emaciated forbidding forlorn grim haggard harsh lank lean like a bag of bones meager peaked peaky pinched rawboned scraggy scrawny skeletal skeleton skin and bones spare thin wasted lithe slender
    Antonyms:
    plump thick well-nourished

ارجاع به لغت gaunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gaunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gaunt

لغات نزدیک gaunt

پیشنهاد بهبود معانی