صفت تفضیلی:
gaunterصفت عالی:
gauntestلاغر، نحیف، بدقیافه، زننده، نزار، استخوانی
The starving natives looked gaunt.
بومیان گرسنه، نحیف به نظر میرسیدند.
Her gaunt expression reflected the anguish and despair she felt after losing her loved one.
قیافهی لاغرش نشاندهندهی ناراحتی و ناامیدی او پساز از دست دادن عزیزش بود.
ادبی خالی، پوچ، متروکه، بیآبوعلف، تهی، بیثمر، بیحاصل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a gaunt heath
خلنگزاری بیآبوعلف
The gaunt trees swayed in the harsh wind.
درختان بیحاصل در باد تند تکان میخوردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gaunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gaunt