امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emaciated

ɪˈmeɪʃieɪtəd / / -si- ɪˈmeɪʃieɪtəd / / -si-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    emaciates
  • وجه وصفی حال:

    emaciating
  • صفت تفضیلی:

    more emaciated
  • صفت عالی:

    most emaciated

معنی

adjective
نزار، نحیف، لاغر‌، ناتوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emaciated

  1. adjective undernourished; thin
    Synonyms: anorexic, atrophied, attenuate, attenuated, bony, cadaverous, consumptive, famished, gaunt, haggard, lank, lean, like a bag of bones, meager, peaked, pinched, scrawny, skeletal, skeletonlike, skin-and-bones, skinny, starved, thin as rail, underfed, wasted, wizened
    Antonyms: fat, heavy, overnourished, overweight, plump

ارجاع به لغت emaciated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emaciated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emaciated

لغات نزدیک emaciated

پیشنهاد بهبود معانی