Emaciate

əˈmeɪʃiˌet ɪˈmeɪʃɪeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emaciated
  • شکل سوم:

    emaciated
  • سوم‌شخص مفرد:

    emaciates
  • وجه وصفی حال:

    emaciating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
لاغر کردن، نزار کردن، بی‌قوت کردن، تحلیل رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a disease that emaciates and sometimes kills
- مرضی که نزار می‌کند و گاهی هم می‌کشد
- emaciated children with distended bellies
- کودکان نحیف با شکم‌های بادکرده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emaciate

  1. verb Cause to grow thin or weak
    Synonyms: macerate, waste

ارجاع به لغت emaciate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emaciate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emaciate

لغات نزدیک emaciate

پیشنهاد بهبود معانی