Emaciation

ɪˌmeɪsɪˈeɪʃn̩ ɪˌmeɪsɪˈeɪʃn̩ ɪˌmeɪsɪˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
لاغری، نزاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emaciation

  1. noun gauntness
    Synonyms: skinniness, thinness, boniness, haggardness, anorexia, malnutrition, starvation, undernourishment, atrophy, wasting, wasting away, withering, attenuation, consumption, marasmus, tabes

ارجاع به لغت emaciation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emaciation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emaciation

لغات نزدیک emaciation

پیشنهاد بهبود معانی