Scraggly

ˈskræɡli ˈskræɡli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
نابرابر و تنک، کم‌پشت، کوسه، تنک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a scraggly beard
- ریش کوسه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scraggly

  1. adjective ragged
    Synonyms: badly dressed, badly worn, bedraggled, dilapidated, dingy, dirty, disheveled, frayed, frazzled, full of holes, grubby, grungy, in tatters, messy, moth-eaten, scruffy, shabby, sloppy, tacky, tattered, threadbare, torn, unclean, uncombed, ungroomed, unkempt, worse for wear

ارجاع به لغت scraggly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scraggly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scraggly

لغات نزدیک scraggly

پیشنهاد بهبود معانی