۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Scraggly

ˈskræɡli ˈskræɡli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
نابرابر و تنک، کم‌پشت، کوسه، تنک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a scraggly beard
- ریش کوسه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scraggly

  1. adjective ragged
    Synonyms:
    tattered torn frayed shabby scruffy dirty messy unkempt disheveled ungroomed sloppy unclean threadbare badly worn in tatters badly dressed full of holes worse for wear grubby dingy bedraggled dilapidated frazzled moth-eaten tacky

ارجاع به لغت scraggly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scraggly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scraggly

لغات نزدیک scraggly

پیشنهاد بهبود معانی