فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scrag

skræɡ skræɡ

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

آدم لاغر، جانور نحیف، چیز لاغر، گلوی کسی یا چیزی را گرفتن، خفه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to scrag a turkey

گردن بوقلمون را پیچاندن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrag

  1. verb wring the neck of
    Synonyms:
    choke garrote garrotte garotte
  1. noun a person who is unusually thin and scrawny
    Synonyms:
    thin person skin-and-bones
    Antonyms:
    fat person
  1. noun the lean end of a neck of veal
    Synonyms:
    scrag end

ارجاع به لغت scrag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrag

لغات نزدیک scrag

پیشنهاد بهبود معانی