احتمالی، امکانپذیر، شدنی، میسر، ممکن، مقدور، محتمل
The company held interviews for prospective candidates eager to join the team.
این شرکت مصاحبه هایی را برای نامزدهای احتمالی که مشتاق پیوستن به تیم بودند برگزار کرد.
The team analyzed the data to assess prospective outcomes of the project.
این تیم دادهها را برای ارزیابی نتایج محتمل پروژه تجزیهوتحلیل کرد.
مربوط به آینده، مؤثر در آینده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a prospective teacher
معلم آینده
a prospective mother
زنی که بهزودی مادر خواهد شد
a law that is detailed and prospective
قانونی که مفصل و آیندهنگر است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prospective» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prospective