Prospective

prəˈspektɪv prəˈspektɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
احتمالی، امکان‌پذیر، شدنی، میسر، ممکن، مقدور، محتمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The company held interviews for prospective candidates eager to join the team.
- این شرکت مصاحبه هایی را برای نامزدهای احتمالی که مشتاق پیوستن به تیم بودند برگزار کرد.
- The team analyzed the data to assess prospective outcomes of the project.
- این تیم داده‌ها را برای ارزیابی نتایج محتمل پروژه تجزیه‌وتحلیل کرد.
adjective
مربوط به آینده، مؤثر در آینده
- a prospective teacher
- معلم آینده
- a prospective mother
- زنی که به‌زودی مادر خواهد شد
- a law that is detailed and prospective
- قانونی که مفصل و آینده‌نگر است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prospective

  1. adjective anticipated, potential
    Synonyms: about to be, approaching, awaited, coming, considered, destined, eventual, expected, forthcoming, future, hoped-for, imminent, impending, intended, likely, looked-for, planned, possible, promised, proposed, soon-to-be, to be, to come
    Antonyms: agreed, concurred

ارجاع به لغت prospective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prospective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prospective

لغات نزدیک prospective

پیشنهاد بهبود معانی