گذشتهی ساده:
improvedشکل سوم:
improvedسومشخص مفرد:
improvesاحیاکننده، اصلاحکننده، پیشرفتدهنده، روبهبهبود، روبهپیشرفت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the improving economy
اقتصاد روبهبهبود
Resumption of the talks is indicative of an improving relationship between the countries.
ازسرگیری مذاکرات نشاندهندهی روابط روبهپیشرفت بین دو کشور است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «improving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improving