Improving

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    improved
  • شکل سوم:

    improved
  • سوم‌شخص مفرد:

    improves

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
احیاکننده، اصلاح‌کننده، پیشرفت‌دهنده، روبه‌بهبود، روبه‌پیشرفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the improving economy
- اقتصاد روبه‌بهبود
- Resumption of the talks is indicative of an improving relationship between the countries.
- ازسرگیری مذاکرات نشان‌دهنده‌ی روابط روبه‌پیشرفت بین دو کشور است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد improving

  1. adjective reconstructing
    Synonyms: repairing, elaborating, bettering, correcting, developing, fixing, remodeling, convalescent

ارجاع به لغت improving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «improving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/improving

لغات نزدیک improving

پیشنهاد بهبود معانی