فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Improving

گذشته‌ی ساده:

improved

شکل سوم:

improved

سوم‌شخص مفرد:

improves

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

احیاکننده، اصلاح‌کننده، پیشرفت‌دهنده، روبه‌بهبود، روبه‌پیشرفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the improving economy

اقتصاد روبه‌بهبود

Resumption of the talks is indicative of an improving relationship between the countries.

ازسرگیری مذاکرات نشان‌دهنده‌ی روابط روبه‌پیشرفت بین دو کشور است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد improving

  1. adjective reconstructing
    Synonyms:
    fixing repairing correcting remodeling developing bettering elaborating convalescent

ارجاع به لغت improving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «improving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improving

لغات نزدیک improving

پیشنهاد بهبود معانی