فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Improvidently

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

از روی بی‌خیالی، به‌طور غیرآینده‌نگرانه، تکانشگرایانه، به‌طور غیردوراندیشانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

“On further review, the Court is of the opinion that summary judgment was improvidently awarded,” he wrote Tuesday.

او روز سه‌شنبه نوشت: «در بررسی بیشتر، دیوان عقیده دارد که حکم اختصاری به‌طور غیردوراندیشانه صادر شده است.»

My friends regard me as one, who has improvidently thrown away his chance of advancement.

دوستانم، مرا فردی قلمداد می‌کنند که از روی بی‌خیالی، شانس ترقی و پیشرفت خود را هدر داده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد improvidently

  1. adverb impulsively
    Synonyms:
    carelessly thoughtlessly rashly foolishly heedlessly unwisely imprudently

ارجاع به لغت improvidently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «improvidently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improvidently

لغات نزدیک improvidently

پیشنهاد بهبود معانی