فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Subsequent

ˈsʌbsəkwənt ˈsʌbsəkwənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

پسایند، بعدی، بعد، پسین، مابعد، دیرتر، متعاقب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a period subsequent to the war

دوران بعد از جنگ

This will be discussed in subsequent chapters.

این موضوع در فصل‌های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

subsequent events

رویداد بعدی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subsequent

  1. adjective after
    Synonyms:
    following next later succeeding ensuing resulting consequent successive sequential consecutive sequent resultant posterior proximate serial subsequentional postliminary consequential
    Antonyms:
    previous prior earlier former antecedent

Collocations

subsequent river

میان‌رود

لغات هم‌خانواده subsequent

  • adjective
    subsequent

ارجاع به لغت subsequent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subsequent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subsequent

لغات نزدیک subsequent

پیشنهاد بهبود معانی